راهکارهای رشد دیجیتال زیتون: یک سال از ساختن، ماندن و با هم بودن

راهکارهای رشد دیجیتال زیتون روایت یک شروع بیسروصدا، ولی ادامهداره.
واقعیتش اینه که دقیق یادم نمیاد زیتون کی واقعا شکل گرفت. مثل خیلی از چیزهای مهم زندگی، کمکم اتفاق افتاد. من قبل از زیتون یه فریلنسر بودم و با برند شخصیم پروژه میگرفتم و گاها با یه تیم کوچیک اون ها رو ارائه می کردم. داریوش تو خیلی از اون پروژهها کنارم بود و واقعاً خوب با هم جور بودیم.
همهچی داشت معمولی پیش میرفت تا اینکه رسیدم به مرحله اعزام به سربازی. اونجایی که خیلیها کار رو تعطیل میکنن یا پروژههاشون رو میذارن کنار. منم اولش همین فکر رو داشتم. ولی یه جایی با خودم گفتم چرا همهچی رو ببندم؟ حتی اگر شده آروم و خیلی کند پیش برم باز هم خیلی بهتر از اینه که متوقف شم!
همون روزا بود که ایده شراکت با داریوش تو ذهنم جدی شد. نه یه قرارداد رسمی، فقط یه توافق انسانی. اونم پای کار اومد و راهکارهای رشد دیجیتال زیتون همینجوری، بیسروصدا، شکل گرفت.

اسم «زیتون» هم از دل کلی آزمون و خطا در اومد. دنبال یه اسم ساده، سالم، بیدردسر و ماندگار بودیم. یه چیزی که بشه روش برند ساخت، بدون اینکه گندهنمایی کنه. همین شد که رسیدیم به زیتون.
برای من، زیتون یعنی قطع نکردن مسیر. یعنی حتی وقتی شرایط سخت میشه، یه گوشهی کاری رو زنده نگه داری. حالا که یه سال گذشته، فکر میکنم همون تصمیم ساده، یکی از بهترین تصمیمهای زندگیم بوده.
راهکارهای رشد دیجیتال زیتون چی هست و چرا ساخته شد؟
زیتون برای ما فقط یه اسم یا یه شرکت نبود. بیشتر شبیه یه انتخاب بود، یا بهتر بگم یه نوع نگاه به آینده حرفه ایمون. ما از همون اول میدونستیم دنبال این نیستیم که یه آژانس پرزرقوبرق باشیم. میخواستیم یه تیم باشیم که واقعاً بتونه به کسبوکارهای کوچیک کمک کنه بهتر دیده بشن، بهتر بفروشن، و تو دنیای دیجیتال گم نشن.
کاری که میکنیم از بیرون شاید خلاصه بشه تو طراحی سایت، سئو و بهینهسازی نرخ تبدیل. ولی برای خودمون، هر پروژه یه تمرین جدید برای یاد گرفتن، فکر کردن، و رشد دادن آدمها و برندهایی که پشت اون پروژهها هستن.
ما واقعاً به یادگیری مداوم اعتقاد داریم. هیچچیزی تو کار ما ثابت نیست. برای همین، سعی کردیم زیتون یه جایی باشه که هم خودمون توش یاد بگیریم، هم چیزهایی که بلدیم رو با کیفیت و دلسوزی ارائه بدیم. همین باور، شد یکی از پایههای زیتون.
این یک سال چطور گذشت؟
شروع زیتون با قدمهای خیلی آروم بود، ولی از همون اول حس میکردم قراره یه مسیر واقعی شکل بگیره. لحظههای خاص زیادی داشتیم. اون روزی که اسم «زیتون» رو انتخاب کردیم و دامنه رو گرفتیم، حس کردم یه چیزی جدی داره شروع میشه. یا اون روزی که با داریوش دست دادیم، یه توافقنامه امضا کردیم و گفتیم “بیا شریک شیم”، نه فقط روی کاغذ، تو دلمون.
اولین پروژهای که گرفتیم، اولین پولی که ازش درآوردیم و همهی اینا برام خاص بودن.
ولی خب روزهای سخت هم کم نداشتیم. بعضی وقتا نقدینگیمون فاجعه بود، بعضی مدلهای کارامون جواب نمیداد، و البته بعضی اشتباههامون از همون ذهنیت کارمندی قدیمی میاومد. با همهی اینها، همیشه یه چیزی بینمون بود که کمک میکرد ادامه بدیم: اینکه واقعاً تیم بودیم. همدیگه رو پوشش میدادیم، و تو لحظههای حساس، یکی جای اونیکی میایستاد.
سه چیزی که از مسیر زیتون یاد گرفتیم
اگر بخوام صادق باشم، زیتون برای من فقط یه تجربه کاری نبود؛ بیشتر شبیه یه مدرسه بود. تو همین یه سال، چند تا چیز خیلی مهم یاد گرفتم که فکر میکنم برای هرکسی که دنبال ساختن یه مسیر جدیه، ارزش شنیدن داره.
اول از همه، شراکت درست، یه نعمت واقعیه.
داشتن کسی که بشه بهش اعتماد کرد، بتونه توی نبودت بایسته، و وقتی خستهای هوات رو داشته باشه، یه چیزیه که تا تجربهش نکنی نمیفهمی چقدر ارزشمنده.
چه داریوش که شریک راهه، چه اعضای فوقالعادهی تیم زیتون، آدمهایی که خوشقلبن، مسئولیتپذیرن، و هر روز با بودنشون حس میکنی یه چیزی داری میسازی که ارزش داره.
دوم، اینکه استمرار از سرعت مهمتره.
ما همیشه پرانرژی و سریع نبودیم. خیلی وقتها نمیتونستیم سریع یا پرحجم کار کنیم. ولی حتی یه قدم کوچیک، وقتی قطع نشه، میتونه جریان رو نگه داره و پیشرفت واقعی ایجاد کنه.و سوم، اینکه باید هم انعطافپذیر بود، هم ریشهدار.
هیچی تو مسیر قطعاً قابل پیشبینی نیست. هر روز یه داستان جدید. ولی چیزی که نذاشت گم بشیم، برگشتن به ارزشهامون بود. اون اصولی که حتی وقتی نمیدونی چی درسته، یه نقطهی اتکا بهت میدن.
الان کجای مسیریم؟
حالا بعد از حدود یک سال، میتونم بگم راهکارهای رشد دیجیتال زیتون رسیده به نقطه سربهسر. نه فقط از نظر مالی، بلکه از نظر حس رشد، بلوغ ذهنی، و اینکه دیگه نمیخوایم خودمون رو پنهون کنیم.
الان با تیممون همزمان داریم به پنج تا مشتری فعال خدمت میکنیم. تو این مدت بدون حتی یک ریال تبلیغات یا بازاریابی مستقیم، صرفاً با معرفی دهانبهدهان، به بیشتر از ۶–۷ برند فوق العاده خدمت کردیم. همین بهتنهایی برای من نشونهییه از سالم پیش رفتن.
مشتریهایی که راضی بودن، تمدید کردن و ما رو معرفی کردن. این یعنی داریم یه ارزشی میسازیم که دیده میشه، حتی وقتی صداش نمیکنیم.
حالا کمکم داریم به این فکر میکنیم که شاید وقتشه خودمون رو معرفی کنیم. شاید زمانشه بگیم «ما اینجاییم، و کارمون رو بلدیم.»
از اینجا به بعد چی؟
برای آیندهی نزدیک، داریم روی طراحی محصول اختصاصیمون فکر میکنیم. یه چیزی که هم از دل تجربههایی که تو این یک سال جمع کردیم در بیاد، هم به درد بخوره. چیزی که هم ساده باشه، هم کاربردی، هم شبیه زیتون.
در کنارش، داریم جدیتر به دیده شدن فکر میکنیم. تا حالا مسیرمون بیشتر با چراغ خاموش بوده؛ مشتریها ما رو پیدا کردن، نه ما اونها رو. ولی الان وقتشه ما هم بگیم که هستیم، و کارمون رو بلدم.
رویای بلند مدتمون هم مشخصه: اینکه زیتون فقط یه برند محلی نمونه. میخوایم از همین منطقه، از بازارهای حاشیه خلیج، شروع کنیم و آرومآروم وارد فضاهای بینالمللی بشیم. نه با عجله، نه با هیجان بیپایه. با آماده بودن.
چیزی که شروعش ساده بود، شاید بتونه آرومآروم بزرگ هم بشه.
اگر هممسیری، خوشحال میشیم باهات حرف بزنیم
اگر صاحب کسبوکاری هستی که دلت میخواد از طریق فضای دیجیتال نتیجه بگیری و دنبال یه شریک واقعی در رشد میگردی، نه صرفاً یه پیمانکار، خوشحال میشیم باهات حرف بزنیم.
ما دنبال همکاریهایی هستیم که دوطرفه باشن. با رشد، ولی نه به هر قیمتی. با احترام، با تعهد، با رفاقت کاری.
یه سر به وبسایت زیتون بزن یا بهم پیام بده.من همیشه از شنیدن صدای کسی که دغدغه ساختن داره، خوشحال میشم.
اقا مهدی خیلیی خوشحال شدم که این متن رو خوندم و امیدوارم که سال بعد بازم پستی ازت ببینم و بخونم که عددا حداقل ۱۰ برابر باشن :)))
ممنون بابت آزوهای قشنگت محمد جان. برات بهترین ها رو میخوام آقا شیخیان
بوس
فدای شما حامد جان